حکایت یک ضرب المثل

خر ما از کرگی دم نداشت :

گویند : ملانصر الدین خری را دید  که در جوی اب افتاده به منظور کمک به صاحب خر  دم خر را گرفت که او را بلند کند دم خر کنده شد . ملا پا به فرار گذاشت و صاحب خر به دنبال او دوید . در حال فرار ملا  اسبی را دید که صاحبش دنبالش می دود و فریاد می زند اسب را بگیرید ملا  سنگی به طرف اسب انداخت که به چشم او خورد و او را کور کرد .صاحب اسب نیز به دنبال ملا  شروع به دویدن کرد و تصادفا به بام خانه ای رسید  برای فرار از دست  دنبال کنندگان خواست از بام  بپرد دید لحافی  روی زمین پهن شده  ترجیح داد روی  لحاف بپرد . بیماری زیر لحاف  خفته بود  که در اثر افتادن ملا در گذشت.پسر ان بیمار نیز به  تعقیب  ملا پرداخت ملا دوان دوان  به در خانه ای رسید  ان را با عجله باز کرد.  تا وارد خانه شود  در به شکم زن حامله ای  خورد  و بچه اش  سقط شد . شوهر زن  نیز به اتفاق  صاحب خر و مالک اسب و فرزند مرد فوت شده ملا را پیش قاضی  بردند. ملا به قاضی رشوه ای داد و قاضی  به منظور  کمک به ملا  به شوهر زن حامله گفت : باید زنت را طلاق  بدهی تا ملا او را بگیرد  و باردار شود  و پس از نه ماه زنت را  به تو پس دهد . به پسر مرد فوت شده  گفت تو هم باید برای انتقام از بام  خانه  ملا به زمین بپری  و به صاحب  اسب گفت  چون یک چشم اسبت  کور شده باید اسب را نصف کرده پول نصف  اسب را از ملا بگیری  صاحب خر که این طرز  قضاوت  را دید به قاضی گفت  قربان خر ما از کرگی دم نداشت.

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:36 ب.ظ

ایول به دوست خوبم

چه عجب! ولی دستت درد نکنه که به ما هم سر زدی.
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد