مورچه به مورچه خوار گفت: اجازه بده این دونه رو ببرم خونه بچه هام سیر بشن اونوقت می ام تو من رو بخو.ر
مورچه خوار در جواب مورچه گفت: مگه تو بچه هم داری
مورچه در حالی که دانه ی گندم رو جابجا می کرد گفت: اره اونم یه عالمه
مورچه خوار خرطومش رو خاروند و با لبخند گفت: چون یک عالمه بچه ی گرسنه توی خونه داری ...باشه قبول می کنم اما این یه دونه گندم که برای اون همه بچه کافی نیست.
...و مورچه خوار مهربان چند دانه دیگر برداشت و به مورچه کمک کرد تا هر چه زود تر به لانه اش برسد.
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی
سلام نگین عزیز
وبلاگ قشنگی داری.......مطالب جالبی هم گذاشتی
موفق باشی
ممنون من هم به وبلاگت سر زدم بابا تو کجا ما کجا
خیلی قشنگ بود. فقط چرا اینقدر مطالبت را دیر بروز می کنی؟