دوستی

مورچه به مورچه خوار گفت: اجازه بده این دونه رو ببرم خونه بچه هام سیر بشن اونوقت می ام تو من رو بخو.ر

مورچه خوار در جواب مورچه گفت: مگه تو بچه هم داری

مورچه در حالی که دانه ی گندم رو جابجا می کرد گفت: اره اونم یه عالمه

مورچه خوار خرطومش رو خاروند و با لبخند گفت: چون یک عالمه بچه ی گرسنه توی خونه داری ...باشه قبول می کنم اما این یه دونه گندم که برای اون همه بچه کافی نیست.

...و مورچه خوار مهربان چند دانه دیگر برداشت و به مورچه کمک کرد تا هر چه زود تر به لانه اش برسد.

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:13 ب.ظ http://f10.blogsky.com


سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی

فرنوش یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.pooria-poorsorkhstar.blogfa.com

سلام نگین عزیز
وبلاگ قشنگی داری.......مطالب جالبی هم گذاشتی
موفق باشی

ممنون من هم به وبلاگت سر زدم بابا تو کجا ما کجا

علی سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ب.ظ

خیلی قشنگ بود. فقط چرا اینقدر مطالبت را دیر بروز می کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد