دسته گل

روزی ٬ اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود.

پیرمردی با دسته گلی زیبا ٬ روی یکی از صندلی ها نشسته بود .مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی نهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ای از ان چشم بر نمی داشت .

 زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه پیرمرد  از جا بر خواست ٬ به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت: متوجه شدم که تو عاشق این گلها شده ای . انها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که  او از اینکه انها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد .

دخترک با خوشحالی دسته گل  را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به  سوی دروازه ارامگاه خصوصی ان سوی خیابان رفت و کنار  نزدیک در ورودی نشست.

یک نکته

گل زیباست

 زندگی زیباتر

بیا باغبان گل های زندگی باشیم

درس گرفتن

در دنیا هیچ چیزی کاملا خراب نیست

حتی یک ساعت از کار افتاده هم میتونه دو بار وقت رو نشونم بده

 

کودک همیشه میتونه سه چیز رو به ادم یاد بده :

بی دلیل شاد بودن ٬ اعلام خواسته های خویش با تمام  قوا وهمیشه مشغول کاری بودن .

 

تا میتونم از اشتباهات دیگران  درس می گیرم

چون به تنهایی وقت انجام همه اونا رو ندارم.

 

زندگی دو نیمه است : نیمه اول در انتظار نیمه دوم و نیمه دوم در انتظار نیمه اول.

 

اگه رنگین کمان می خوام ٬

باید زیر بارون خیس شدن رو تحمل کنم.

 

وقتی به مشکلی بر می خورم نمیگم من مشکل بزرگی دارم

 به مشکل می گم من خدای بزرگی دارم

 

خدا من رو همین طور که هستم دوست داره ولی

 اونقدر دوستم داره که نمی ذاره همین طور باقی بمانم.